تشرفات
حائر | پنجشنبه, ۱ بهمن ۱۳۹۴، ۰۸:۱۲ ق.ظ
روحانی بود و اهل دل...سال ها درس خوانده بود و تحقیق کرده بود
اسمش:محقق لاهیجی!
فهمیده بود /اقا/خیلی میروند دکان سید احمد
سید احمد یک کفاش بود...یک کفاش ساده توی بازارچه ی تهران!
_چرااقا خانه ی اهل علم انقدر نمیروند...؟
_چراخانه ی من.....؟!
چرا به حجره ی علما ....؟!
شاید این سوالاتی بود که ذهن محقق را مشغول کرده بود.
.
تشرف حاصل شد:
آقاجان!چرا دکان سید احمد....
جواب واضح بود ؛انتظاری هم جزاین نداشت:
سید احمد کفاش یکبار هم دل مرا نرنجانده....یکبار هم گناه نکرده....من اینجا آرامم...
❤
(قلب عالم توی دکان کفاشی یک پیرمرد آرام بود....توی دل ما چطور؟؟؟؟! )
❤
🌸تلگرام:
🆔 https://telegram.me/joinchat/A1TsdzvdqEA3pl4nXNCx8A
- ۹۴/۱۱/۰۱